نمی دونم چرا ته دلم خالیه... دلم شور می زنه. اونقدر اتفاق وجود داره که نمی تونم بفهمم به خاطر کدوم ایناست که ممکنه دلشوره داشته باشم. دو تا امتحان چهارشنبه و پنجشنبه هفته دیگه و من هنوز لای هیچ کدوم رو باز نکردم. پسره جمعه میره و دلم براش تنگ میشه ، خیلی ... خیلی نگران امتحان هامم. نگران اینکه نکنه درسام رو بیفتم. نکنه نتونم تا قبل از رفتن تموم کنم درسم رو... نمی دونم چرا اینجوری شدم ، دیگه از اون اعتماد به نفس و از اون ببر درونم و از اون عقاب تیز پرواز روزهای دور، خبری نیست. احساس ناتوانی و ترس بیش از اندازه درم رسوخ کرده. پسره میره ، امیدوارم ازم ناراحت نباشه که دارم دو ماه از خودم دور نگهش می دارم. حالا شش هفته. از همین الان دلم داره براش پر می کشه. همسری هم نیست که گاهی سری رو که روی سینه پر از دلتنگیها سنگینی می کنه ، روی سینه اش بذاری و دلت رو به نوازشش بسپری. دنیای مزخرفیه دنیایی که همه چی با هم توش جمع نمیشه ، شایدم خیلی قشنگه که اینجوریه. دلم نمی خواد وقتی بعد از شش هفته پسره رو می بینم ، باهام غریبی کنه ، نمی خوام بی خودی در خودم عذاب وجدان تولید کنم. درس ها ، پسرک ، پروژه ... خدایا ، یه ذره میزان آرامش دلم رو بیشتر کن و کمکم کن... خواهش می کنم
Thursday, December 13, 2007
دل تنگ
نمی دونم چرا ته دلم خالیه... دلم شور می زنه. اونقدر اتفاق وجود داره که نمی تونم بفهمم به خاطر کدوم ایناست که ممکنه دلشوره داشته باشم. دو تا امتحان چهارشنبه و پنجشنبه هفته دیگه و من هنوز لای هیچ کدوم رو باز نکردم. پسره جمعه میره و دلم براش تنگ میشه ، خیلی ... خیلی نگران امتحان هامم. نگران اینکه نکنه درسام رو بیفتم. نکنه نتونم تا قبل از رفتن تموم کنم درسم رو... نمی دونم چرا اینجوری شدم ، دیگه از اون اعتماد به نفس و از اون ببر درونم و از اون عقاب تیز پرواز روزهای دور، خبری نیست. احساس ناتوانی و ترس بیش از اندازه درم رسوخ کرده. پسره میره ، امیدوارم ازم ناراحت نباشه که دارم دو ماه از خودم دور نگهش می دارم. حالا شش هفته. از همین الان دلم داره براش پر می کشه. همسری هم نیست که گاهی سری رو که روی سینه پر از دلتنگیها سنگینی می کنه ، روی سینه اش بذاری و دلت رو به نوازشش بسپری. دنیای مزخرفیه دنیایی که همه چی با هم توش جمع نمیشه ، شایدم خیلی قشنگه که اینجوریه. دلم نمی خواد وقتی بعد از شش هفته پسره رو می بینم ، باهام غریبی کنه ، نمی خوام بی خودی در خودم عذاب وجدان تولید کنم. درس ها ، پسرک ، پروژه ... خدایا ، یه ذره میزان آرامش دلم رو بیشتر کن و کمکم کن... خواهش می کنم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
akhei!
sari ro ke roie sine sangini mikone ro rooie sineie oon bezari cheghad ghashang bood:)
va doniaii ke hame chizaie khob ba ham ie ja jam nemishan!
kheili ghashang bood...
chera dige neminvisi?
akhei!
sari ro ke roie sine sangini mikone ro rooie sineie oon bezari cheghad ghashang bood:)
va doniaii ke hame chizaie khob ba ham ie ja jam nemishan!
kheili ghashang bood...
chera dige neminvisi?
و خدای که در این نزدیکی است.
Post a Comment